و خداوند گفت ......

آنگاه که تنها شدی و در جستجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی بر من توکل کن (نمل آیه 79)

آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی شوی به من امیدوار باش (زمر آیه 53)

آنگاه که در پی تعالی وکمال هستی نیتت را پاک والهی کن (فاطر آیه 29)

آنگاه که سر مست زندگانی و مغرور به آن شدی به یاد قیامت باش
(فاطر آیه 5)

آنگاه که دوست داری به آرزویت برسی به درگاهم دعا کن تا اجابت کنم (غافر آیه 60)

آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم (بقره آیه 152)

آنگاه که روحت تشنه راز و نیاز است آهسته مرا بخوان (اعراف آیه 55)

و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود

هر کسی دوتاست .
و خدا یکی بود .
و یکی چگونه می توانست باشد ؟
هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند ، هست .
و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت .
عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آنرا ببیند .
خوبی ها همواره نگران که آنرا بفهمد .
و زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق ورزد .
و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد .
و غرور در جستجوی غروری است که آنرا بشکند .
و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پراقتدار و مغرور .
اما کسی نداشت ...
و خدا آفریدگار بود .
و چگونه می توانست نیافریند .
زمین را گسترد و آسمانها را برکشید ...
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود .

و با نبودن چگونه توانستن بود ؟
و خدا بود و با او عدم بود .
و عدم گوش نداشت .
حرف هایی است برای گفتن که اگر گوشی نبود ، نمی گوییم .
و حرفهایی است برای نگفتن ...
حرف های خوب و بزرگ و ماورائی همین هایند .

و سرمایه ی هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد ...

و خدا برای نگفتن حرف های بسیار داشت .
درونش از آنها سرشار بود .
و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد ؟
و خدا بود و عدم .
جز خدا هیچ نبود .
در نبودن ، نتوانستن بود .
با نبودن نتوان بودن .

و خدا تنها بود .
هر کسی گمشده ای دارد .
و خدا گمشده ای داشت ...


علی شریعتی